همه چی ازاونجا شروع شد که مزدورا با رفتار خیلی زننده ای یه دختر 12 یا 13 ساله رو به زور گرفتن و داخل ماشین بردن.مادر دختر رفت جلو ماشین و دستاش رو باز کرد و اجازه نمیداد حرکت کنن...راننده ی ماشین اومد که حرکت کنه و انگار میخواست مادر رو زیر کنه، دوستان نمیدونین یهو مردم چه جوری شدن...من به خاطر اون حرکت مردم به خودم می بالم.
ناگهان مردم حمله کردن به ماشینا و مامورا...یه چیزی تو مایه های عاشورای 88 شده بود ماشین میکوبیدن، مرد و زن و پیر و جون تا اونجا که میتونستن، به قصد کشت اون مزدورارو میزدن، یکی از مزدورا اسلحه خودشو بیرون گرفت و نشونه گرفت، یه پسری حدود 19 یا 20 ساله واستاده بود و داد میزد که شلیک کن
اما انگار اجازه تیر نداشتن، مامور همینطور نشونه گرفته بود و عقب عقب فرار میکرد.واقعا صحنه ی عجیبی بود...اخرش هم مامورا که دیگه جنازشون مونده بود با موتور فرار کردن و مردم داد و بیداد میکردن و از همه چی میگفتن! حتی از گرونی مرغ! اما عجیب بود که چقدر سریع بعد یه عالمه نیروی ضد شورش ریخت تو منطقه...فقط من کسی رو به شخصه ندیدم از صحنه فیلم برداری کنه....
ایکاش کسی اینکارو کرده باشه و خودتون با چشماتون ببینین مردم ما چیکار کردن....درود میفرستم به تموم اونها...به غیرتشون به اون جوونی که جلو تفنگ واستاده بود و میگفت بزن..
.ایکاش در مناطق دیگه هم مردم از این گشت های پوشالی نترسن...من خودم قبل ازشون میترسیدم اما اونروز دیدم چقدر بیچارن...چقدرناتوانن...دیدم چه طوری مثل سگ از دست خشم مردم فرار میکردن....
آستانه ی تحمل درد هر جامعه هم اندازه ای داره، به ترسن از اون روزی که مردم بزنن به سیم آخر و یهو تموم این خشم خودشون رو بر سر این کثافت های نابود کننده ی کشورمون بریزن....درود بر ایران و ایرانی
